مهمترين عامل ايجاد كننده لجبازي در كودكان، نوع رفتار و تربيت والدين مي باشد.
1) نوع توجه والدين: توجه كافي نمي كنند – توجه مشروط مي كنند – توجه زياد مي كنند – توجه منفي مي كنند .
2)ناكامي: بايد تلاش شود كه كودك كمتر ناكامي را تجربه كند، همچنين در كودكاني كه رشد عاطفي آنها تأخير دارد يا مبتلا به اختلال يادگيري هستند لجبازي بيشتر مشاهده مي شود.
3) سرزنش زياد كودكان
4) عدم انعطاف پذيري والدين در برابر خطاهايي كه كودك مرتكب مي شود.
5) والدين اين كودكان به طور معمول با يكديگر اختلاف نظرهاي شديد دارند و دايماً در حال مجادله با يكديگرند. زماني كه كودك لجبازي پدر و مادر را با هم مي بيند از طريق يادگيري مشاهده اي، لجبازي را از والدين ياد مي گيرد.
6) بسياري مواقع لجبازي كودك توسط اطرافيان تقويت مي شود بنابراين اين رفتار ناخوشايند در كودك شكل مي گيرد و كودك مي آموزد با لجباري و تندخويي مي تواند هر چه را كه بخواهد به دست آورد.
7) در دوره نوجواني نيز ممكن است لج كردن به عنوان تظاهري از نياز به مستقل شدن و برقراري هويتي مستقل مشاهده شود.
8) به عنوان آخرين عامل مي توان به حسادت اشاره كرد كه لجاجت كودك بيشتر مواقع به سبب حسادت بروز مي كند.
لجاجت بي دليل منجر به تضاد مي شود و وقتي منفي بودن و احساس بي علاقگي نسبت به حق و حقوق ديگران نيز به آن اضافه شد، پدر و مادر از پا در مي آيند و تسليم مي شوند.
مطمئناً چنين رفتارهايي از جانب كودكان، خطر جدي براي سلامت پدر ومادر به شمار مي رود.
اختلال بي اعتنايي مقابله اي عبارت است از الگوي پايدار رفتارهاي منفي كارانه، خصومت آميز و گستاخانه در غياب نقض جدي موازين اجتماعي يا حقوق ديگران.
در كودك شايعترين علايم اختلال بي اعتنايي مقابله اي عبارتند از: بيشتر اوقات از كوره در مي رود، با بزرگترها جر و بحث مي كند، به طور فعالانه نافرماني كرده يا از سازش يا درخواست هاي بزرگترها خودداري مي كند. غالباً به طور عمده كارهايي مي كند كه موجب آزار ديگران مي شود و ديگران را براي اشتباه ها و بدرفتاري هاي خود سززنش مي كند.
رفتار مقابله اي ومنفي كارانه از نظر رشد در اوايل كودكي طبيعي است. گروهي از صاحب نظران نيز بر اين باورند كه دخترها بيشتر درمعرض تشخيص اختلال مقابلهاي هستند. اگرچه الگوهاي مشخص خانوادگي وجود ندارد، اما تقريباً تمام والدين كودكان مبتلا به اين اختلال، خود اهميت زيادي به موضوع قدرت، كنترل و خودمختاري قايل هستند.
در بعضي از خانواده ها شخصيت هاي لجوج و سرسخت وجود دارد. مادران كنترل كننده و افسرده و پدران منفعل و مهاجم هستند، ناگفته نماند در بسياري موارد اين مشكلات براي كودكان ناخواسته روي مي دهد