قبل از اینکه به تفاوتهای خلق و خوی کودکان اشاره کنیم، ابتدا بهتر است ببینیم خلق و خو چیست؟ شاید این سؤال به ذهن شما هم خطور کرده باشد که چرا شما و خواهر و برادرانتان، با اینکه همه در یک خانواده با فرهنگ و والدین مشترک به دنیا آمدهاید، باز هم با یکدیگر متفاوتید و در موقعیتهای مختلف، عملکردهای متمایزی از خود نشان میدهید. یکی بهشدت فعال است و دیگری کُند، یکی منظم است و دیگری بینظم و قانون، یکی راحت حرف دلش را میزند و دیگری کمرو و خجالتی است. گاهی این اختلافات حتی میان دوقلوهای تازه متولد شده نیز مشاهده میشود، یکی از آنها از بدو تولد بیشتر گریه میکند و دیگری کمتر یا یکی بهتر میخوابد و دیگری خواب عمیق و طولانی ندارد، در حالی که مادرشان وضعیت مشخصی را در بارداری آنها تجربه کرده است.
تفاوت در میزان فعالیت جسمانی افراد
یکی از ویژگیهای خلقی انسانها میزان فعالیت و انرژی جسمانی آنهاست که در برنامههای روزانهشان قابل مشاهده است. برای مثال، شما ممکن است شخصی بسیار پرانرژی باشید و همه شما را فردی فعال و پرتلاش بدانند، اما عضو دیگری از خانوادهتان ذاتا فردی کُند و کمتحرک باشد. ناخودآگاه و طبق تعاریفی که از محیط شنیدهاید، به خواهر یا برادرتان برچسب تنبل میزنید که کلمهای با بار منفی است. در صورتی که او با این ویژگی به دنیا آمده است و هرچه تلاش کند نمیتواند ماهیتا تبدیل به فردی فعال و پرانرژی شود. البته این امکانپذیر است که با تلاش و تمرین بسیار، عملکرد خود را بهبود دهد، اما بهندرت اتفاق میفتد که بتواند کاملا تغییر کند.
کودکانی که ذاتا پر جنب و جوش هستند بهسختی میتوانند به مدت طولانی بر تکالیف خود متمرکز شوند یا انضباط کلاس را تحمل کنند، بنابراین، به نحوی ساختار کلاس را بر هم میزنند و معلم را برآشفته میکنند. اتفاق بد زمانی میافتد که معلمان دانش کافی درباره ماهیت خلق و خوی انسانها نداشته باشند و عکسالعملهای تکانشی نسبت به این کودکان نشان دهند.
برای مثال، معلمان میتوانند، برای مدیریت بهتر کودکان پرتحرک در کلاس، وظیفهای به آنها محول کنند که کودک گاهی بتواند به دلایل مختلف از جای خود بلند شود، تحرک هدفمندی داشته باشد و میل خود به حرکت را برآورده کند. از دیرباز، باور همگان بر این بوده که هرچه کودک ساکتتر و ساکنتر باشد، بهتر، سالمتر و مؤدبتر است، در حالی که امروز، تکیه بر این باور به بیراهه میرود. چرا که هر انسان خلق و خوی خاص خود را دارد و میتواند در حوزههای بهخصوصی عملکرد بهتری نسبت به همسالانش نشان دهد.
تفاوت در آستانه حسی افراد
بعضی افراد یا کودکان حساسیت یا آستانه حسی خیلی کم یا خیلی زیادی دارند. آن دسته که حساسیت بیشتری دارند با کوچکترین صداها تحت تاثیر قرار میگیرند و حواسشان پرت میشود؛ مارک لباسها، بیشتر از بقیه، پوست بدنشان را تحریک میکند؛ راحت نبودن صندلی در کلاس، بیش از شاگردان دیگر، اذیتشان میکند و بسیاری مثالهای دیگر. در حالی که کودکان با آستانه حسی بیشتر ممکن است بهراحتی حواسشان پرت نشود و نسبت به حساسیتهای محیطی شکیباتر عمل کنند، اما ممکن است نسبت به علائم هشداردهندهای مثل آژیر خطر نیز دیرتر پاسخ دهند.
تفاوت در نظم پذیری و قانونمندی
برخی افراد و کودکان قانونمندی ذهنی و نظم پذیری رفتاری بالایی دارند و از کلاسها و برنامههای ساختارمند لذت میبرند و ترجیح میدهند با پیشبینی قبلی وارد موقعیتهای جدید شوند. گرچه خوب به نظر میرسد، اما این دانشآموزان ممکن است به دلیل تغییر در برنامههای روزانه کلاس، مانند برنامه بازدید، دچار بههمریختگی ذهنی شوند. اما کودکان با نظمپذیری کمتر ممکن است با برنامههای ساختارمند مدرسه و کلاسها مشکل داشته باشند و اگر برنامه مطابق روال عادی نباشد، کمتر دردسرساز شوند.
آیا میتوان به طور مشخص گفت کدام گروه از کودکان در ابعاد مختلف زندگی بهتر عمل میکنند؟ خیر، دادن پاسخ قطعی به چنین سؤالی درست به نظر نمیرسد، زیرا تمام افرادی که در حوزههای متفاوت توانستهاند موفق عمل کنند و به شهرت دست یابند لزوما خلق و خوی قانونمند و نظمپذیری نداشتهاند و افراد با ساختار ذهنی کمنظمتر توانستهاند با تکیه بر خلاقیت و سایر ویژگیهای خود به موفقیت چشمگیری دست پیدا کنند.
تفاوت در میزان تمایل و کناره گیری
میزان تمایل افراد و کودکان به وضعیت جدید متفاوت است. کودکان جسور به استقبال تجربیات جدید میروند و بیدرنگ مایل به تجربه کردن هستند. اما دسته دیگر، پیش از مواجهه با شرایط جدید، حالات تردید زیادی دارند و ترجیح میدهند بیمیلی نشان دهند، تنها بایستند و مراقب اوضاع باشند. گرچه این کودکان ممکن است تجربیات جدید را از دست بدهند، اما میزان هشیاری آنها موجب کاهش قرارگیری در موقعیتهای خطرناک و حفاظت از خودشان میشود.
تفاوت در میزان سازگاری و انطباق پذیری
شدت واکنش افراد به مسائل مختلف نیز با یکدیگر متفاوت است. میزان انرژی که کودک در عکسالعملهای خود به کار میگیرد و میزان قدرتی که برای بیان احساساتش صرف میکند ضعیف یا شدید ارزیابی میشود. کودکی که واکنش شدید دارد با صدای بلند میخندد و گریه میکند. اشیاء را دوست دارد یا از آنها متنفر است و نسبت به آنها واکنشهای هیجانی نشان میدهد. در مقابل، کودکانی هستند که واکنشهای ملایمی دارند و احساسات خود را نسبت به هیجانات خیلی ضعیف یا خیلی شدید ابراز نمیکنند. ارتباط با کودکانی که واکنشهای ضعیف نشان میدهند آسانتر است، اما لازم است والدین و معلمان با دقت و مهارت بیشتری علائم آنها را در نظر داشته باشند.
تفاوت در میزان پایداری
میزان پایداری و تداوم رفتاری در کودکان مختلف متفاوت است و شکی نیست که پایداری زیاد مستقیما با پیشرفت تحصیلات ارتباط دارد. کودکان پایدار، حتی اگر تکالیف خود را به پایان رسانده باشند، نمیتوانند بپذیرند کارشان تمام شده است و همیشه احساس میکنند آنچه انجام دادهاند کافی و خوب نیست. کودکان با پایداری کم ممکن است انگیزههای لازم برای انجام تکالیف و به پایان رساندن آنها را نداشته باشند. این کودکان وقتی تکالیف سخت دارند، بهراحتی آنها را رها میکنند یا بهشدت برای تمام کردن کارهای دشوار خود به کمک دیگران نیاز دارند.
تفاوت در میزان کنترل حواس
برخی افراد نسبت به صداها و وقفههای بیرونی حساس هستند، که اصطلاحا به آنها حواسپرت گفته میشود. حواسپرتی مخالف پایداری نیست و ممکن است کودک بهراحتی حواسش پرت شود، اما بهسرعت به موضوع مورد بحث خود بازگردد. کودک حواسپرت به هرچه در اطراف او رخ میدهد بسیار توجه میکند، حتی به افکار و رؤیاهای خیلی معمولی خود. در مقابل، برخی کودکان میتوانند، با وجود تمام عوامل بیرونی، بر کار خود متمرکز بمانند و به محرکها توجهی نشان ندهند.
تفاوت در وضعیت روحی و روانی
انسانها معمولا حالات روحی و وضعیت روانی مشخص و گرایش نسبتا واضحی به سمت خرسند بودن یا ناکام ماندن دارند. آنها ممکن است انواع هیجانات، مانند خوشرویی تا افسرده بودن و خونگرمی تا بدخلقی، را به نمایش بگذارند و زمینه بروز حالت کلی مثبت یا منفی روحی را در خود نشان دهند. کودک منفی ممکن است بهسختی در جامعه پذیرفته شود و بسیار برای مراقبان خود مشکلساز باشد. اما کودکان با حالات روانی مثبت ممکن است در برخوردها مثبت به نظر برسند و بهراحتی تطابق پیدا کنند، اما نه به این معنی که حتما در تجربیات زندگی بهتر عمل میکنند و موفقترند.
هر اندازه کودک به دو انتهای طیف (میزان خیلی شدید یا خیلی ضعیف ویژگیهای گفته شده) نزدیکتر باشند، پرورش او دشوارتر و چالشبرانگیزتر است، اما شناسایی این ویژگیها به والدین و مربیان کمک میکند تا نیازهای کودک خود را بشناسند و او را در مسیر تواناییهای ذاتیاش هدایت کنند. آگاهی از این صفات همچنین موجب افزایش کیفیت روابط دیگر شما در زندگی میشود و کمک میکند بتوانید منعطفتر عمل کنید و هشیارانهتر تصمیم بگیرید.
دانستن این نکته نیز اهمیت دارد که افراط در ویژگیهای گفته شده ضامن موفقیت یا شکست افراد نیست و تلاش برای قرارگیری در حالت میانه بهتر میتواند شما و کودکتان را برای حضور سالمتر در جامعه یاری کند.
پذیرش آغاز شفاست
نا بر آنچه گفته شد، خلق و خوی هر انسان منحصر به خودش و خصوصیات ذاتی اوست. گرچه محیط، تربیت، ژنتیک و عوامل متعددی ممکن است این خصوصیات را تشدید یا کمرنگ کند، اما آنها را کاملا از بین نمیبرد. بنابراین، وقتی اساسا شخصیت مضطربی هستید یا کودکتان ذاتا کمرو، پرخاشگر یا بینظم است و بهرغم تلاشهای تربیتی و درمانی بسیار، باز آن ویژگیها خودشان را در جایی نمایش میدهند، نباید انتظار داشت روانشناس معجزه کند و آن مشخصهها را به طور کامل از وجود شما یا کودکتان خارج کند.
یک روانشناس ماهر تنها میتواند شما و کودکتان را یاری کند که در زندگی عملکرد بهتری داشته باشید، رفتارهای افراطی را به تعادل برسانید و بتوانید آن ساختار روانی را بپذیرید. با این نوع نگاه به آدمها و رفتارهایشان، ناخودآگاه منعطفتر میشوید و دنیا جای راحتتری برای زندگی شما و اطرافیانتان خواهد شد.