شيوههاي مطلوب كار با دانش آموزان ضعيف
هر معلم وظيفه شناس برخود واجب ميداند كه شاگردان خود را از جنبههاي مختلف بشناسد تا از هر يك رفتاري مطابق با توانائياش انتظار داشته باشد خداوند كه اولين معلم است از بنده خود كاري بيش از وسع و توانائياش نخواسته است.
معلم براي آنكه بتواند اين نقش را به نحو شايستهاي انجام دهد، بايد هر يك از دانشآموزان را بشناسد. مراد از شناخت دانشآموزان كسب آگاهيهاي لازم در مورد جنبههاي مختلف رفتار و ويژگيهاي آنان است زيرا هر نوع تصميمگيري آگاهانه از طرف معلم براي برنامهريزي فعاليتهاي درسي مستلزم اين شناخت است.
علت بروز ضعف در موقعيتهاي يادگيري چيست؟
تفاوتهاي فردي بر دوگونهاند:
1. تفاوتهاي بين فردي 2. تفاوتهاي درون فردي
دانشآموزان نه تنها از لحاظ مشخصات ظاهري با يكديگر تفاوت دارند بلكه از نظر خصوصيات اخلاقي، هوشي و رواني نيز با يكديگر متفاوتند. بنابراين اگر بخواهيم تمام شاگردان اين كلاس را با يك روش و به يك اندازه معين آموزش دهيم و انتظار داشته باشيم كه تمام آنان مطالب را يكسان ياد بگيرند مثل اين است كه به پاي همه شاگران كفشهاي به يك اندازه يكسان بپوشانيم و پاهايشان بدون هيچگونه ناراحتي به رشد طبيعي خود ادامه دهند.
در احاديث آماده است:«الناس معادن لمعادن الذهب و الفضه» مردم معدنهايي هستند همچون طلا و نقره.
ناتوانيهاي يادگيري را به صورت زير طبقهبندي ميكنند:
1. مشكلات سخن گفتن
2. مشكلات نوشتن (نارسانويسي)
3. مشكلات خواندن
4. مشكلات در توانائيهاي بينايي و شنوايي
5. ناتواني در رياضيات
عواملي كه سبب ناتواني در يادگيري دانش آموز شدهاند به 3 دسته تقسيم ميشوند:
الف. عوامل جسماني مانند نقص بينايي و شنوايي، سوء تغذيه و ضربههاي مغزي
ب. عوامل محيطي مانند تجارب تلخ و ناگهاني، مشكلات خانوادگي، غيبتهاي طولاني از مدرسه
ج. عواملي كه ريشه مشخص جسماني يا محيطي ندارند، مانند اشكال در بينايي و شنوايي، اشكال حافظه، تركيب كردن و به هم آميختن صداها براي اداي كلمات
بيتوجهي به دانشآموزان ضعيف و ايجاد زمينهبراي تكرار پايه آنها گناهي نابخشودني است.
برخي از مشخصات دانشآموزان ضعيف:
1.در درك مفاهيم و يادگيري مطلب، كندتر از متوسط كلاس هستند.
2.قدرت تعميم مسائل آموخته شده را ندارند.
3.براي يادگيري به تمرينهاي بيشتري نياز دارند.
4.از عقل و درايت خود كمتر بهره ميبرند.
5.دامنه معلومات عمومي آنها محدود است.
6.كمتر سوال ميكنند.
7.اغلب در انجام تكاليف و حل تمرينها داراي مشكل هستند.
8.در مباحثات علمي كمتر اظهار نظر ميكنند.
9.در تشخيص روابط پيچيده، ضعيفند.
در برخورد با دانشآموزان ضعيف چه كنيم؟
1. فعاليتهاي عملي در آغاز سال تحصيلي: ارزشيابي تشخيصي 1. به منظور قراردادن دانشآموز در مناسبترني نقطه آغاز درس 2. به منظور كشف علل نارسائيهاي دانشآموز در كار يادگيري
2. ارتباط با اولياء، مدير، مربيان، معلمان راهنما و مسئولان امر (همياري خانواده به منظور موفقيت در تداوم كار دانشآموز و توجيه والدين بسيار مفيد است)
3. كاربرد الگوهاي نوين آموزش: موثر بودن هر الگو تدريس به ميزان اشتغال دانشآموزان با فرصتهاي يادگيري بستگي دارد. تداوم هر روزه يك روش تدريس يكسان غالباً موجب خستگي فراوان ميشود. «افزايش فرصتهاي يادگيري رمز موفقيت معلم در جريان تدريس است»
4. برقراري روابط عاطفي مطلوب: از دادن لقبهاي ناخوشايند خصوصاً آنهايي كه جنبه منفي دارند مانند كند ذهن، عقب مانده، ضعيف و … جز ضرر و سرشكستگي براي دانشآموز و خانواده حاصلي در برنخواهد داشت، روابط عاطفي ايجاد محيطي فعال و سالم در كلاس درس بسيار حائز اهميت است.
5. توجه ويژه به مشكلات بينايي، شنوائي و تغذيه دانشآموزان : در مورد نقص شنوايي و بينايي دانشآموز جايگزيني صحيح دانشآموز در كلاس درس بايد مورد توجه معلم باشد. تغذيه رايگان تا حدودي موثر است.
6. پرورش مهارتهاي گوش دادن، سخن گفتن و برقراري ارتباط
7. فعاليتهاي عملي در جريان تدريس: عموميت دادن مفاهيم، توجه به ارتباط ميان مفاهيم درس و پرهيز از ارائه گسيخته مطالب، كاربرد روش حداقل فرصت يادگيري در طول تدريس:
1. توضيح توسط معلم 2. تكرار مطلب توسط دانشآموز برجسته كلاس 3. تائيد و تكرار مطلب دانشآموز توسط معلم 4. تكرار مطلب توسط دانشآموز ضعيف، پس از توضيح معلم.
ايجاد تنوع و نوآوري در انجام تكرار و تمرينها، ايجاد تنوع و دگرگوني در شيوههاي پرسش و پاسخ، تقوي و گفتگو در كلاس، كاربرد مهارت تشويق مناسب در ضمن تدريس ، توجه به ارزشيابيهاي مناسب تشخيصي، مرحلهاي و پایانی در تدريس.
در پايان از معلم انتظار ميرود:
1. با انجام آزمونهاي تشخيصي در آغاز سال تحصيلي وضعيت دانش پايه اين دانشآموزان را مشخص كنند.
2. نتايج آزمونها را سريعاً مورد بررسي قرار داده و با روش صحيح به رفع اشكالات دانشآموز اقدام نمايند.
3. همواره نوعي تشويق مرحلهاي جهت اين دانشآموزان در نظر بگيرند.
4. پيشرفت دانشآموز ضعيف را نسبت به خود او مورد بررسي و تشويق مناسب قرار دهند.
5. تكاليف مناسب با نيازمنديهاي دانشآموزان ضعيف طراحي نمايند.
6. اعتماد به نفس اين دسته از دانشآموزان را با روشهاي مختلف افزايش دهند.
7. با خانواده، مربيان و معلمان پايههاي قبلي دانشآموزان به منظور كسب همياريهاي لازم ارتباطي شايسته برقرار سازند.
8. بيشتر توجه خود را معطوف به نقاط و توانمنديهاي مثبت دانشآموز نموده و از توجه وافر به ضعفها و ناتوانيهاي وي بپرهيزد.
9. ترس از شكست و نااميدي را دردانشآموزان ضعيف كاهش دهند.
10. هرگز زمينهاي براي اضطراب و تشويش و به خصوص خجالت زدگي آنها فراهم ننمايند.
11. از دانشآموزان ضعيف كه از نظر عاطفي بسيار آسيب پذير هستند توقع همكاري در حد توان آنها داشته باشند.
12. ساختار آموزشي متنوع و انعطاف پذير شامل مطالعات مستقل، كارگروهي و … تدارك ببينيد و اين گروه از دانشآموزان مسئوليتهاي متناسب با توانمنديهايشان ارائه نمايند.
13. همواره موقعيتهاي موفقيتآميز را براي دانشآموزان ضعيف فراهم كنند.
14. خشنودي خاطر خود را نسبت به پيشرفت اينگونه فراگيران ابراز نمايند.
15. توانائي برقراري ارتباط موثر از طريق فرصيت اظهار نظر در جمع و … در آنها به وجود آورند.
16. همواره شناخت مناسبي در رابطه با مشكلات اينگونه فراگيران پيدا كنند.
17. در بهبود روابط ميان معلم و شاگرد بكوشند و فواصل را كاهش دهند.
18. نگرش خود را نسبت به شاگردان ضعيف مثبت نموده و آنها را به عنوان انسانهايي توانمند و داراي توان پيشرفت در نظر آورند.
19. به منظور درك بهتر مفاهيم توسط دانشآموزان ضعيف، مطالب آموزشي را به موقعيتهاي مختلف زندگي تعميم دهند.
20. با ايجاد تنوع و نوعآوري در شيوههاي پرسش و پاسخ و فراهيم ساختن فرصتهاي تفكر فعاليت يادگيري را براي دانشآموزان ضعيف آسان سازند.
21. از روش حداقل فرصت يادگيري در كلاس بهره برده و اعتماد به نفس دانشآموزان ضعيف را در يادگيري افزايش دهند.
بگذاريم تا دانش آموزان خود وسيله بسازند، آزمايش كنند، تحقيق كنند، گزارش دهند و در يادگيري فعال باشند.