دانش آموزانی مرزی یا دیر آموز گفته می شود که بهره هوشی آن بین 85-70 باشد یعنی به اندازه یک یا دو انحراف معیار مرکز ذهن از میانگین پائین تر است و از نظر رفتار سازشی مشکل خاصی ندارد ولی در یادگیری تحصیلی در برابر همسالان خود مشکل دارد.
بارزترین خصوصیات عاطفی دانش آموزان دیرآموز:
- پائین بودن اعتماد به نفس
- ضعف در انگیزه
- پائین بودن دامنه ی توجه آنهاست.
راهکار: اصولی را که باید در آموزش دانش آموزان دیرآموز رعایت شود موارد ذیل بوده است:
برای تدریس ها و آموزش ها به پیش نیازها توجه شود.
به تفاوت های فردی دانش آموزان توجه شود.
هیچ گاه دانش آموز دیرآموز را با دیگران مقایسه نکنید.(چون مقایسه باعث استرس و بدبینی و تحقیر دانش آموز می شود.)
هرگاه تصمیم دارید مفهومی را آموزش دهید، مفاهیم را جدا جدا و به تفکیک آموزش دهید و هیچ گاه در یک زمان چند مفهوم را آموزش ندهید.
شرایط تکرار و تمرین را برای او فراهم کنید.
در آموزش ها و تدریس ها بیشتر از شیوه های مجسم و عینی و فعال استفاده می کردم.
به تلاش و پیشرفت دانش آموز دیرآموز اهمیت زیادی می دادم و او را تشویق می کردم.
درساعاتی که اوخسته نبود و قبل از آن استراحت کرده بود آموزش جبرانی برای او می گذاشتم.
برای انجام بعضی از تمرین ها حق انتخاب به او می دادم تا او صحیح حل کند و هم اعتماد به نفس و عزت نفسش بالا برود و هم تجربه موفقیت آمیز داشته باشد.
تدریس خصوصی توسط همسالان، در کلاس هر کسی که درسش خوب بود و دارای ظرفیت بالایی بود و جنبه ی آموزش دادن را داشت را انتخاب می کردم تا به فرد دیرآموز آموزش دهد.
از یادگیری به صورت گروهی هم استفاده می کردم. به این صورت که او رادر گروه های سه نفره که یکی از دانش آموزان عالی و دیگر شاگرد متوسطی در آن قرار داشت، گروه بندی می کردم و هنگامی که گروه موفق می شد، همه ی گروه تشویق می شد و از این طریق دانش آموز دیرآموز هم تشویق می شد.
کوتاه کردن تکلیف: به دانش آموز دیرآموز بیشتر از بقیه تکلیف نمی دادم. بلکه فقط تکالیف متنوع و با کیفیت به او می دادم و فرصت انجام آن را هم بیشتر مشخص می کردم.
در مواقعی که مشکل پیش می آمد به شخص کودک حمله نمی کردم بلکه فقط کار زشت او را زیر سوال می بردم.
با توجه به اینکه کودکان دیرآموز قادر به تمرکز لازم نیستند. عادت به دقت و توجه در آنان را مورد تأکید قرار می دادم.