قطعا بزرگترین سرمایه هر شخصی خود اوست سرمایه گذاری روی استعدادهای هر شخصی می تواند به شناخت بهتر او توسط خودش، خوشحالی بیشتر، چالش های همگون با ذهن و ذایقه او منجر شود که در نهایت این رضایت های فردی می تواند به رضایت های اجتماعی نیز منجر شود.
قطعا زمانی که زندگی نامه افراد بزرگ را می خوانیم به این نتیجه می رسیم که آن ها از کودکی علاقمند به حیطه های خود بوده اند و از کودکی در این زمینه ها فعالیت کرده اند.
در ادامه درباره دو فرد تاثیر گذار در استعدادیابی بر می خوریم، جانسون اوکانر استعدادیابی شغلی در بزرگسالان و هوارد گاردنر استعدادیابی کودکان را مطرح کردند.
هوارد گاردنر می گوید: استعداد ذاتی بوده، در ۳ سالگی و ۳۰ سالگی استعداد در ما یکسان خواهد بود و عدد IQ را کشف کرده و در زمینه استعدادیابی فعالیت های بسیاری انجام داده است.
هوارد گاردنر
می توان مسئله استعدایابی را با این سوال پاسخ داد که، چرا برخی افراد در حیطه های هنری، شغلی، شخصیتی، ورزشی و ارتباط عمومی افرادی موفق هستند در صورتی که برخی دیگر تا میانه های زندگی هنوز علاقمندی های خود را پیدا نکرده اند؟ آیا واقعا ریشه این سوال در استعدادیابی است؟
در ادامه این مقاله انواع استعدادها را توضیح داده و برای هر کدام مثال هایی می آوریم تا موضوع برای خانواده ها قابلیت درک بیشتری پیدا کند.
کودکان با استعداد ذاتی موسیقیایی
این مطلب ابتدا بصورت جزئی با طرح چند پرسش شروع شد ولی به مرور با استقبال خانواده های گرامی، به مرور پرسش های بیشتری جمع آوری شد که با طرح دوباره آن ها خانم صدیقیان پاسخ های تکمیلی تری بصورت پادکست برای ما تولید کردند.
خانواده گرامی می توانند پرسش و پاسخ ها را در قالب فایل های صوتی گوش دهند و صد البته می توانند متن فایل های صوتی را نیز در انتهای آن ها مشاهده کنند.
جدول مطلب استعدادیابی
استعدادیابی یعنی چه؟
آیا استعداد ذاتی هست؟
آیا استعدادیابی کودکان حقیقت دارد؟
سن استعدادیابی کودکان
استعدادیابی در ۳ سالگی و ۱۲ سالگی
هوش های هشت گانه
امکان صفر شناسایی هوش برتر در استعدادیابی
هوش برتر دوگانه
استعدادیابی اشتباه
استعدادیابی جانسون اوکانر
تست استعدادیابی (شغلی) بزرگسالان جانسون اوکانر
تفاوت استعدادیابی جانسون اوکانر و هواوارد گاردنر
گواهینامه استعدادیابی
پرسشنامه استعدادیابی
مسابقه استعدادیابی
معنای استعدادیابی چیست؟
اگر بخواهیم خیلی کلی راجع به استعداد یابی صبحت بکنیم می توانیم استعدادیابی را بدین شکل تعریف کنیم.
استعدادیابی فرآیندی است برای شناسایی و کشف و توانایی های بالقوه ای که در هر فرد به شکل ذاتی وجود داره.
استعداد یابی کمک می کنه به شکوفایی و بالفعل شدن هرچه بیشتر این استعدادها و تبدیل اونها به مهارت فوق العاده ای که احساس خشنودی و رضایت مندی و کار آمدی رو در فرد ایجاد می کند و در پی آن؛ و در ادامه پس از ایجاد این احساس خوشایند در فرد این احساس به جامعه نیز انتقال پیدا می کند.
جانسون اوکانر اولین شخصی بود که دید افرادی که در شرکت جنرال موتورز کار می کنند بسیار خسته و ناخوشحال سر کار خود حاضر می شوند، او دلیل این امر را با پاسخ “عدم رضایت از کار، عدم استعداد در کار مربوطه و …” دریافت کرد.
سپس جانسون اوکانر به افراد مختلف گلچین شده ای این امکان را داد که در هر فضایی که فکر می کنند موثر تر هستند فعالیت کنند و نتیجه این امر شگفت انگیز بود.
پس از آن جانسون اوکانر به استعداد افراد در کارهای مختلف پی برد حال در پروسه ای دیگر ۴۰ سال بعد هوارد گاردنر طی تحقیقات و آزمایشات فراوانی به این نتیجه رسید که افرادی که جانسون اوکانر در سنین میانسالی استعدادیابی کرده در کودکی هم همان استعدادها را دارند.
به همین دلیل هوارد گاردنر استعدادیابی در افراد را از سنین کودکی ۳ تا ۶ سال شروع کرد و نتیجه های حیرت انگیزی از این استعدادیابی گرفت.
آیا استعداد در کودکان و بزرگسالان ذاتی است؟
پاسخ به این پرسش بله است، با توجه به این پرسش می توان به پرسش بعدی نیز پاسخ مثبت داد. استعداد ذاتی هست پس از بدو تولد استعداد در کودکان نهفته است و کار استعدادیابی می تواند درباره کودکان انجام شود.
پاسخ: بله کاملاً ذاتی؛ با ما بدنیا میاد من به عنوان یک انسان ممکن در یک بخشی قویی تر عمل کرد داشته باشم و در بخشی ممکن عملکرد متوسطی داشته باشم و در جایگاهی دیگر ممکن است که ضعیف باشم.
پس هیچ تفاوتی در استعداد یک کودک در ۱۲ سالگی و ۲۰ سالگی نباید باشد؟
میخوام به شما بگم که آنچیزی که با ما بدنیا میاد به عنوان ذات ما و به عنوان چیزی که باهاش آفریده شدیم؛ خیر تغییر نمیکنه.
چیزی که ما در ظاهر میبینیم تغییر میکنه؛ آموزشها و مهارتهایی است که ما کسب میکنیم.
ممکن است من با یک استعداد خاص به دنیا بیام اما متاسفانه در شرایط و محیطی قرار نگیرم که این استعداد رو پیدا کنم و شکوفا کنم و به اون بپردازم دقیقا ممکن در محیطی قرار بگیرم که بدنیا اومدم اصلاً نابود بشه و در ضمیر ناخودآگاه من مدفون بشه و اصلاً بیرون نیاد.
من ممکن مهارت دیگه ای رو کسب بکنم و در اون مهارت ممکن است فرد موفقی باشم و یا نه فرد متوسطی باشم. پس اگر ما استعدادیابی نشویم اینطور نیست که آدم موفق و کارآمدی نباشیم.
آنچه که مسلم است هوش برتری که ما داریم و استعدادی که ما بدنیا میایم در ۳ سالگی و در ۷ سالگی در کنار من هست و با من زندگی میکنه.
آیا شرایط محیط ؛ خانواده، جامعه به من این فرصت رو میده که هوشم رو به مرحلهای برسونم که از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل بشه. یا نه؟
اون دیگه واقعاً شانس و یا اقبال من در مسیری که خودم برای خودم در بزرگسالی تعریف می کنم میتونه خیلی توش دخیل باشه. شاید در کودکی دست من نباشه اما اگر آروم آروم زمانی که به سن بلوغ میرسم و وارد جوانی دارم میشم خودم به خودم کمک بکنم که استعدادمو پیدا بکنم و در مسیر درست قدم بزارم.
آیا استعدادیابی کودکان حقیقت دارد؟
بسیار از خانواده ها نسبت به فعالیت های مرتبط با کودک مثل استعدادیابی، درمان، آموزش هنر و … خوش بین نیستند و تصور می کنند این روش ها بیشتر بر روی فعالیت های تجاری متمرکز هست تا کودکان آن ها.
اما پاسخ این است که در برخی موارد موسسات با تمرکز روی ابعاد مالی خانواده ها کودک و مسائل مرتبط با او را در اولویت های بعدی قرار می دهند.
قطعا استعدادیابی با یک پرسش نامه و فرآیند های چند ساعته و جست و گریخته روزانه قابل شناسایی نیست. نیازمند در محیط بودن و سنجش های مختلف برای کودکان است.
در این میان برخی از موسسات با دانش مقروضانه خود به این عدم اعتماد خانواده ها به علوم انسانی دامن می زنند.
با طراح پرسش هایی بدین منوال که کودک ۳ ساله جهان بینی خاصی ندارد چطور ممکن است او بتواند درباره استعدادهای شخصی در خودآگاهش به شما اطلاعاتی ارائه دهد.
براس رفع ابهامات درباره استعدادیابی کودکان این قسمت را با پرسش زیر شروع می کنیم.
آیا استعدادیابی از کودک ۳ تا ۶ ساله ای که دید کامل به جهان هستی نداره درست و عملی است؟
پاسخ : بله. کار و فرآیند استعداد یابی را می توان از ۳ سالگی برای کودک شروع کرد. تاکید میکنم روی کلمه ی فرآیند و یا پروسه. شروع استعدادیابی از ۳ سالگی امکان پذیر است اما این پروسه حداقل یکسال زمان می برد.
کودک سه ساله که وارد مرکز استعداد یابی میشه حداقل یکسال برای تجربه کردن، آموختن و جنبه های مختلف محیط اطراف را دیدن، شنیدن و با حواس مختلف پنجگانه تجربه کردن در کنار مجموعه هست.
بدن منوال نیست که با یک لحظه مشاوره یا یک پرسشنامه بخواهیم کار استعداد یابی برای یک کودک انجام شود این یک پروسه کاملاً پیچیده ای هست.
پروسه استعدادیابی، شامل زمان می شود و نیازمند فعالیت مختلفی برای سنجش کودک هست تا به نتیجه های ممکن که برای استعدادیابی مورد نظر هست برسیم.
خب شاید یک ذره بعید بیاد که ما فرزند ۳ سالمون رو بخواهیم استعداد یابی بکنیم. میخوام این رو خدمتتون بگم که هرچقدر کودک به دور از آموزشهای مستقیم باشه و وارد مرکز استعدالدیابی باشه به گونهای که هیچگونه آموزش مستقیم و غیرمستقیمی از قبل نگرفته این کار راحت تر صورت خواهد گرفت.
در قسمت جلوتر صحبت از این می شود که تمام افراد استعداد برای یادگرفتن نقاشی دارند اما کسی که نقاشی او ما را مجذوب خود می کند قطعا کسی هست که استعداد نقاشی دارد. می توان همین مثال را نیز به حیطه های دیگر مثل موسیقی، ورزش و … گسترش داد.
بچه ها فرزندان گلی که ممکن در یک بخش آموزش دیده باشند با توجه به اینکه ما مبنا کارمون براساس هوش های ۸ گانه هست و تحلیل رفتار کودک در موقعیتهای مختلف براساس هوشهای ۸ گانه؛ اگر فرزندی به مجموعه ما بپیونده مثال مثلا قبلاً ممکن کلاس زبان انگلیسی رفته باشه و یا کلاس موسیقی رفته باشه و یا ورزش مختلفی رو تجربه کرده باشه یک ذره کار ما رو سخت میکنه و دورتر میکنه اونهم به دلیل این هست که مهارتها و آموزشها همه ی بچه ها اونها رو یاد می گیرند ولی ما میخوایم استعداد و اون هوش نهفته و هوش برتر کودک رو پیدا بکنیم.
وقتی مسائل مختلف به کودکان آموزش داده می شود، پیدا کردن هوش ابتدایی او در فرآیند استعدادیابی سخت می شود
هوش های چندگانه در مطلبی دیگری به تفصیل توضیح داده شده و با مثال هایی درباره تک تک هوش ها به توضیح آن ها می پردازیم، شما هم می توانید متن مطلب مربوطه را در کمتر از ۱۰ دقیقه خوانده هم به پادکست آن گوش فرا دهید.
پس پاسخ به این سوال که آیا بچه ای که زندگی شهری رو تجربه کرده و یا زندگی خانوادگی رو و یا اصلاً تجربه ای داره یا نداره میشه که استعدادیابی بشه؟
عرض بر این هست که حتماً این اتفاق خواهد افتاد. چون ما اصلاً نیازی به اون تجارب نداریم، ما نیازی نداریم که فرزند ما در مکان های مختف تجربه های مختلف رو کسب کرده باشه؛ تازه شروع یک فرآیند و یک پروسه ای قرار اتفاق بیفته که در طول این مسیر حداقل یک ساله ما استعداد کودک که به شکل ذاتی به دنیا اومده رو پیداش خواهیم کرد.
استعدادیابی در کودکان – هوش استدلال و تحلیل در کودکان
سن استعدادیابی در کودکان
سن استعدادیابی در کودکان بین ۳ تا ۶ سالگی ایده آل ترین زمان استعدادیابی کودکان است البته بایستی توجه داشت که کودکان تا این سنین آموزش مستقیمی مثل موسیقی یا نقاشی دریافت نکرده باشند و ذهن آن ها برای دریافت اطلاعات جدید تازه و بکر باشد.
آیا استعدادیابی در ۳ سالگی همان پاسخی را دارد که در ۱۲ سالگی و ۲۰ سالگی هم دارد؟
منظور من از طرح این پرسش بیشتر رسیدن به این مفهوم مشترک است که هوش برتر من در طول زمان تغییر نمی کند. پس اگر کودکی در ۳ سالگی دارای هوش برتری هست قطعا در ۲۰ سالگی هم همان هوش هوش برتر او بوده است.
پس خوشا بحال کودکی که در سن ۳ یا ۴ سالگی استعدادیابی میشه و مسیر براش مشخص می شود و خوشا بحال خانواده ای که این فضا رو برای کودکشون فراهم می کنند که فرزندشون از همون ابتدای کودکی در مسیر درست و میانبر قرار بگیرد.
زیرا وقتی من فرزندم استعداد یابی میشه زبان من، جسم من، جان من حتی دارایی های نقدی من به هرز نمیره، آزمون و خطای کمتری انجام می دهم و با صرف انرژی کمتر و زمان کوتاهتر به نتیجه و دستاورد بیشتر و بسیار بسیار بالاتری خواهم رسید.
پس خوشا بحال کسی که توی این فضا قرار بگیرد و به ۱۲ سالگی یا به ۲۰ سالگی نرسده مشخص بشه که این عزیزم تو چه فضایی می تواند بهترین عملکرد رو داشته باشد.
قطعا از آنجایی که استعداد ذاتی هست در هر سنی استعداد مربوطه در ما وجود دارد، استعداد برتر ما مشخص است پس ۳ سالگی و ۱۲ سالگی و ۲۰ سالگی ندارد در هر مقطع زندگی استعدادهای ما پایدار هستند.
هوش یا استعدادهای هشت گانه در کودکان
خدمت شما عرض شود که ما باتوجه به اینکه، ما در فضای استعدادیابی از نظریه گوارت کارنر استفاده می کنیم. و براساس نظریه ایشون ابتدا ۷ نوع هوش رو مشخص فرموده بودن و بعد هوش دیگری بهش اضافه شد که بهش هوش هشتم و مجدداً با پژوهش ها و تحقیقات یک هوش دیگه رو هم اضافه کردن اما بعد دوباره اون رو تو دسته بندی های دیگه قرار دادن.
اگر بخوایم نام ببریم هوشهای ۸ گانه رو ، اول من این رو توضیح بدم که گارنر، پس از پژوهش تحقیق فراوانی که انجام داد و رفتارهای کودک رو در فضاهای مختلف بررسی کرد به این نتیجه رسید که مغز هر انسان قابلیتهای بی شماری برای یادگیری داره.
گارنر فردی بود که بحث IQ رو بتنهایی یعنی به دست آوردن عددهوش رو فقط بعنوان یک درجه اندازه گیری در نظر گرفت و مشخص کرد که این عدد می توانه در کنار چیزهای دیگه کمک کننده باشه اما به تنهایی مشخص کننده ی مسیر فرد نیست.
پس از پژوهشها و تحقیقات فراوان و استفاده کردن از فضاهای و تجربه کردن فضاهای نولوژی و اعصاب و تلفیق روانشناسی و علم اعصاب و بررسی های مختلف روی مغز انسان به این نتیجه رسید که هر کودکی که بدنیا میاد حداقل دارای ۸ نوع هوش است
این ۸ نوع هوش عبارتند از،
هوش زبانی و کلامی
هوش منطقی و ریاضی
هوش بصری و فضایی
هوش موسیقی یایی
هوش بدنی و جنبشی
هوش درون فردی
هوش برون فردی
هوش طبیعت گرایی
بعدها هوش هستی شناسی به این لیست اضافه شد ولی مجدداً در این حیطه ها اقدام شد.
جای بسی خوشحالی است که هنوز هوارد گاردنر زنده است و ما می توانیم از تحقیقات علمی او استفاده کافی و وافر را ببریم.
این دسته بندی، هوشها از نظر گوارت کارنر که این فضا در محیط استعداد یابی به شکل جداگانه برای کودک فراهم میشه و امکان تجربه کردن محیط های آموزشی برای کودک ایجاد می شود برای اینکه که بتونیم به بهترین شکل ممکن هوش برتر کودک را پیدا کنیم.
آیا امکان دارد هوشی از هوش های ۸ گانه در استعدادیابی کودک شناسایی نشود؟
بطور معمول و شرایط عادی اگر محیط استعدادیابی کامل و جامع طراحی شده باشد هوش برتر کودک قابل شناسایی است و در طول مدت زمان می شود آن ها را تشخیص داد.
آیا استعداد یا هوش برتر کودکان می تواند دوتا باشد؟
همه انسان ها با هوش های هشت گانه به دنیا می آیند. علت تفاوت های رفتار ما با هم و علت تفاوت عملکرد انسان ها با هم در استفاده از هوش برتر آن هاست.
اگر دانش آموزی در رشته ی ورزشی عملکرد خیلی خیلی خوببی دارد اما نقاش خوبی نیست و یا اگر دانش آموز دیگری در نوشتن دیکته، انشا یا درس ادبیات عملکرد خوبی دارد اما در مقابلش ریاضیات خیلی خوبی نداره؛ بطور واضح پاسخش مشخص هست که هوش برتر اون در این بخش ها بهتر داره کار میکنه و بالاتر است.
حال تصور کنید دو کودک در کلاس نقاشی ثبت نام کنند نفر اول فردی با هوش متوسط بصری فضایی و هوش برتر موسیقیایی دارد و دیگری فردی با هوش برتر بصری فضایی است، هر دو کودک در کلاس، نقاشی را یاد خواهند گرفت اما در پایان چند ترم نقاشی کودکی که با هوش بصری فضایی نقاشی ای را کشیده است با کودکی که هوش موسیقیایی بالایی دارد قابل مقایسه نیست. کودک اول کارش را خوب انجام داده است اما کودک دوم از یک سوژه یکسان یک نقاشی شگفت انگیز و زیبا کشیده است با ریزه کاری های بیشتری کشیده است که می توان گفت او اثری هنری خلق کرده است.
این به این معنی نیست که فردی که هوش موسیقی یایی دارد نمیتواند نقاش بشود، نه اصلا اینطور نیست.
اگر ما از دیدن هنر کسی شگفت زده می شویم قطعا مطمئن باشیم که آن هنرمند دارای استعداد ذاتی مربوط به آن هنر است، اتفاق هایی که توی فضای هنر و توی فضای نوشتن کتاب ها و یا رمان ها و یا توی فضای ریاضیات و یا توی فضای ورزش می افتد و افراد رو به نقطه ای و جایگاهی میرسونه و حیرت زدهتون میکنه دقیقا اون نقطه ای هست که استعداد یا هوش برتر داره خودش رو نشون میده.
استعدادیابی کودک جانسون اوکانر
خب یک توضیحات خیلی مفصلی داره و من سعی می کنم به شکل خیلی خلاصه، نظریه اوکانر رو براتون توضیح بدم و یک مقایه ای بکنیم با نظریه هوارد گاردنر.
اول اینکه جانسون اوکانر خیلی قبل تر از گاردنر مساله استعدادیابی را مطرح نمود و اعلام کرد که من قربانی استعدادیابی نشدن بودم و خودش رو قربانی استعداد یابی نشدن می دانست و می گفت اگر من کودک بودم و استعدادیابی می شدم، قطعا زندگی دیگه ای رو تجربه می کردم.
آقای جانسون اوکالر متولد سال ۱۸۹۱ هستند که فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه هاروارد هستند و همینطور توی زمینه ی ریاضیات و ستاره شناسی هم بسیار متبحر بودند اما مسیر زندگی و شغلی ایشون، آقای اوکالر را به سمت صنعت و کارخانه ی جنرال الکتریک رسوند و در واحد مهندسی برق جنرال الکتریک مشغول فعالیت شدن، ایشون در سال ۱۹۲۲ به عنوان مهندسی انسانی کار استعدادیابی کارمندان جنرال الکتریک رو شروع کردند.
تئوری جانسون اوکانر این بود که هرکسی کاری را انجام دهد که عاشقانه آن را دوست دارد. او با مدیران بالا دستی جنران موتورز وارد مذاکره شدند و آن را مجاب کردند که کارمندان در جایگاهی به کار گرفته شوند که احساس بهتری دارند و آدم های موثرتری هستند پس در نتیجه محیط کار پویاتری خواهند داشت که نتیجه آن خروجی بهتر و بیشتری در مجموعه جنرال موتورز خواهد بود..
یکی از تفاوتهای عمده جانسون اوکانر با هوارد گاردنر این هست که متاسفانه آقای اوکانر استعدادیابی را برای بزرگسالان در زمینه استعدایابی شغلی به کار بردند. درحالی که هوارد گاردنر از پیش دبستانی و مدرسه کار استعدایابی کودکان را شروع کرده است.
قطعا مشخص است که اگر کار استعدادیابی کودکان از مراحل ابتدایی کودکی او شروع شود قطعا مسیر مستقیم تر و کم اشتباه تری را کودک طی خواهد کرد و به عبارت دیگر در مسیر صحیح تری قرار می گیرد. در این صورت هزینه وقت، انرژی، تلاش، کوشش و مالی خانواده ها به حداقل می رسد.
تست استعدادیابی شغلی بزرگسالان جانسون اوکانر
خیلی خلاصه به بررسی تست آیتم های لیست اوکانر می پردازیم، چون بعدا مطلب کامل تری برای تست جانسون اوکانر تولید خواهیم کرد که در آن نیز دوباره این چنین گفت و گویی را ادامه خواهیم داد ولی این تست بسیار شبیه به روش استعدادیابی هوارد کاردنر است در روش استعدادیابی است.
جانسون اوکانر اومده ۱۲ آیتم رو با استعدادیابی بزرگسالان سنجیده است که در اینجا به بررسی آن ها می پردازیم:
استعداد تجسم فضایی و درک ساختارها
استعداد استقرایی
ایده پردازی
استعداد خواندن سریع
استعداد استدلال و تحلیل
استعداد کار کردن با اعداد
سیلوگرام
استعداد طراحی
استعداد تشخیص و تفکیک رنگ ها
استعداد نگاه به جلو
استعداد کار با انگشتان
استعداد موسیقی و تشخیص صدا.
همونطور که مستحضر هستید بسیاری از بخش هایی که جانسون اوکانر در روش استعدادیابی (شغلی) بزرگسالان مطرح کرده توی گروه های هوش های برتر هشت گانه هوارد گاردنر قرار می گیرد.
مثلا استعداد تجسم فضایی و درک ساختار ها معادل گروه بصری فضایی، سیلوگرام معادل هوش کلامی و زبانی و استعداد استدلال تحلیل اعداد باز معادل هوش منطقی و ریاضی است.
تفاوت روش استعدادیابی جانسون اوکانر و هوارد گاردنر
بنابراین خیلی شبیه هستند اما تفاوت عمده نظریه هوارد گاردنر و جانسون اوکانر در استعدادیابی (شغلی) بزرگسالان و استعدادیابی در کودکان است.
هوارد کاردنر نظریه خود را در سال ۱۹۸۳ در شرکت جنرال موتورز عمومی کرده و اجرا نمود اما نظریه جانسون اوکانر در سال ۱۹۲۲ یعنی تقریبا ۴ دهه بعد معرفی شد و عمومیت پیدا کرد، در این ۴ دهه قطعا افراد بیشتری تحت استعدادیابی هوارد کاردنر قرار گرفته اند.
بسیاری از مدارس و آموزشگاه ها و همینطور مهد کودک ها یا پیش دبستانی ها، طبق نظریه ی هوارد گاردنر فعالیت شان را شروع کرده اند، بسیاری در تعلیم و تربیت مورد پذیرش افراد در سیستم های آموزشی است. باتوجه به همه جانبه بودن و از سنین کودکی قابلیت اجرا بودن آن دست افراد در استعدادیابی ها را می دهد و پتانسیل فعالیت ها رو خیلی گسترده تر می کنه و آیتم هایی که میشه براش تعریف کرد و فضاها و مکانهایی که میشه برای استعداد یابی تعریف کرد؛ خیلی گسترده هست.
نظریه هوارد گاردنر در استعدایابی امکان بررسی دقیق تر و استعدادیابی غنی تری رو میدهد.
گواهینامه استعدادیابی کودکان به چه صورتی است؟
گواهینامه هر شکلی می تواند باشد، به شکل دفترچه یا به شکل کارت. اون چیزی که مهم است رتبه بندی هوش های ۸ گانه کودک است که در این لیست آورده شده است.
داخل گواهینامه کودک عمدتاً اول نقاط مثبت و هوشهای برتر کودک مشخص می شود که در طول یکسال حداقل یک تا دو نوع از هوش برتر کودک کاملاً مشخص می شود و همینطور نقاط ضعف کودک رو نیز بایستی برای خانواده ها مشخص بکنیم که اگر نیاز هست که روی نقاط ضعف کار بیشتری بشه خانواده ها در جریان باشند.
گواهینامه به ما این اطلاعات رو میده که هوشهای برتر تو چه زمینه هایی در چه رشته های تحصیلی و چه مشاغلی و در چه مهارتی کودک می تواند فعالیت داشته باشه و یک دورنمایی از آینده کودک را مشخص می کند.
در این حالت خانواده ها می توانند برنامه ریزی درقیق تری داشته باشند.
اما خانواده هایی که این مطلب را می خوانند در جریان باشند که فرزند شما اگر در رشته موسیقی رتبه اش ۶ یا ۷ بود نه اینکه اجازه ندیم که اون موسیقی یاد نگیره و یا براش اون محیط رو فراهم نکنین، اما بهتر است سرمایه گذاری را بذاریم روی هوش برتر کودک.
اگر می بینم که هوش منطق ریاضیش بالاتر خب واقعا این کار انجام بدم. اگر می بینم هوش بصریش بالاتر خب برنامه ریزی بکنم که در اون فضا عملکرد بیشتری داشته باشه.
این برنامه رو در طول اوقات تحصیل و همینطور اوقات فراغت کودک برنامه ریزی بکنم که به بهترین شکل عملکرد داشته باشد.
استعدادیابی کودکان و نظام آموزشی
این قسمت را با پرسشی شروع می کنیم که کودکان ما در سنین ۳ تا ۶ سال استعدادیابی شده است، گواهینامه مرتبط را دریافت کرده است؛ مسیر زندگی آیندش روشن تر شده است اما با توجه به نظام آموزش و پرورش کشور ما
شرایط کودک ما چه می شود؟
آیا کودکان ما دچار تناقض نمی شوند؟
آیا این استعدادیابی او را تافته ای جدا بافته از سایر کودکان اطراف خود نمی کند؟
اگر کودک من هوش موسیقیایی داشته باشد اما سیستم آموزش و پرورش ما در خود چنین هوشی را پرورش نمی دهد، ما باید چه کنیم؟
متاسفانه سیستم آموزش و پرورش کشور ما مبتنی بر پایه سمعی و بصری تهیه شده اند و دیگر حوزه های توانایی و هوش ای ما مورد استفاده قرار نمی گیرند و اگر هم بخواهیم بحث هوش های ۸ گانه را نادیده گرفته و فقط به حواس ۵ گانه مان رجوع کنیم.
از حواس ۵ گانه مون فقط ۲ تای آنها که دیدن و شنیدن هست بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد و متاسفانه باز ارزیابی های این سیستم، نمره دهی و صد البته ملاک تشخیص و مقایسه ما ناقص و محدود بوده و بر پایه این دو نوع مهارت و حس تشخیص داده می شود.
در کشور ما اگر دانش آموزی برنامه ریزی درسی ش به گونه ای باشه که در درس ریاضیات یا در درس دیکته؛ انشا، به نحوی بهتر از بقیه عملکرد داشته باشه، فرد ممتازی شناخته می شود.
در حالی که نظریه هوارد گاردنر یک خط بطلان و ضربدر بزرگی روی این قضیه می کشد، باتوجه به اینکه تمام این مهارت ها از طرف مغز انسان هداست می شود در نتیجه افراد برتری ای نسبت به دیگری نخواهند داشت.
درگذشته، چنین به نظر می آمد که اگر فردی، ریاضیدان، پزشک یا فیزیکدان بشود قطعا این فرد بسیار بسیار باهوش تر از یک خیاط،نجار و یا یک مکانیک، شمرده می شود.
در حالی که الان طبق این نظریه همه ی افراد بسیار هوشمند هستند ولی بسته به نوع هوش برترشون با همدیگر برخورد می کنند.
اگر فردی در هرگونه مهارتی، خیاطی، نقاشی، مکانیکی، و … هوش برتر داشته باشد و بخواهد در آن رشته ها فعالیت کند اصلاً اینطور نیست که فرد هوشمندی نیست بلکه نوع هوش برترش متفاوت و در نتیجه عملکرد او متفاوت خواهد شد و رشته ای که انتخاب می کنه قاعدتاً متفاوت خواهد بود.
چه بسا که یک آهنگر خیلی خوب در کار خودش می تواند شگفتی ساز شود و یا یک نقاش خیلی خوب و یا یک مجسمه ساز خیلی خوب می تواند شگفتی را ایجاد کند.
لزوما این نیستش که حتما فرد باید مهندس یا دکتر باشد که افراد به چشم نابغه به او نگاه کنند
افرادی که فوتبالیست هستند هم می توانند بصورت خیره کننده ای شما را به وجد بیاورند
آیا واقعا شما مثال های دیگری از افرادی در کارهای غیر از مهندسی و پزشکی نمی شناسید که با هنرشان شما را به وجد بیاورند؟ مثل خیاط حرفه ای لباس زنانه؟ نجار حرفه ای؟ کابینت ساز حرفه ای؟ نقاش ماهر خانه؟
متاسفانه حالا این اتفاق در سیستم آموزشی کشور ما نمی افتد و اگر فرزند ما شانس همراهیش کنه و هوش منطقی ریاضی، هوش زبانی و کلامی بالاتری داشته باشد مورد توجه معلم، مدیر، ناظم و … افراد قرار خواهد گرفت و تشویق های بیشتری را نیز دریافت خواهد کرد.
آیا این کودک می تواند در جامعه نیز به همین روال موفقیت خود ادامه دهد؟ جامعه ای که نیازمند ترکیبی از تمامی هوش ها و حواس برای زندگی کردن و متعادل نگه داشتن زندگی است؟ چقدر افرادی را دیدید که در دانشگاه افراد موفقی هستند ولی در صنعت، خانواده و جامعه افرادی زیر متوسط هستند؟
اما این دلیل نمی شه که ما کودکان و مسئولیت های خود به عنوان مادر و پدر ها بزرگترین مسئول های زندگی آن ها رها کنیم و به این قضیه مهمی رسیدگی نکنیم، علی رغم اینکه در سیستم آموزشی کشور ما کمتر روی این مساله تمرکز گذاشته می شود و الان مدارسی هستند که تا حدودی دارن تلاش می کنند برای اینکه بخش مهارت آموزی مبتنی بر هوش های کودکان را در برنامه های آموزشی شون بگنجانند و توجه بیشتری به این مسئله داشته باشند.
اما ما حتی اگر در نظر بگیریم که در مدارس کودکان ما تمرکز روی استعداد برتر او کمتر انجام می شود، دلیل نمی شه رها کنیم و ما باید کار استعدادیابی برای کودکانمانمان را انجام بدیم، تا در طی این پروسه مشخص بشود که هوش برتر و استعداد ذاتی کودک ما در چه چیزی هست
در کنار آن بخش آموزشی که ما در سیستم آموزش و پرورش رسمی کشورمون داریم هم بایستی طی شود.
برداشت شما از این مطلب این نباشد که مدارس و نظام آموزش و پرورش ما نظامی فاقد استانداردهای لازم است. قطعا اگر استعداد برتر کودک شما هوش موسیقیایی او هست بایستی علوم ریاضی را نیز دریافت کند که پایه و اساس موسیقی بر ریاضی بنا شده است.
یا اگر هوش برتر کودک شما در استدلال و تحلیل است قطعا بایستی از تمامی علوم دانش کافی را داشته تا بتواند در زندگی خود و رشته کاری خودت استدلال ها و تحلیل مناسبی ارائه دهد و او فرزند شما جدا از اینکه بایستی با نظام آموزشی هم مسیر باشد بلکه باید فراتر از آن به مطالعه و کاوش بیشتری بپردازد.
برای مثال اگر در کلاس علوم درباره مبحث ساده ای مثل فسیل حیوانات صحبت می شود، کودک دارای هوش استدلال و تحلیل بهتر است بیشتر و جلوتر از کلاس این موضوعات را مورد بررسی قرار دهد.
حتی اگر هوش برتر کودک ما در مدرسه قابل پرداختن بهش نیست می توانیم در کلاس های فوق برنامه این کاستی ها را پوشش دهیم، چه تو بخش موسیقی، شطرنج، مجسمه سازی، ادبیات و قصه گویی نمایش و هزاران هزاران کلاسی که می تونه برای ما طراحی شده باشه در خارج از سیستم آموزش و پرورش برای اینکه ما اون مهارت رو بیشتر کسب کنیم و استعداد و هوش برتر خودمان را تغذیه و تقویت کنیم
پس بهانه نظام آموزش و پرورش را فراموش کنید و تلاش خود را برای جهت دهی درست به کودک خود انجام بدهید، در حالی که این وظایف ما و مسئولیت ما رو سنگین تر می کند برای اینکه بیشتر جستجو کنیم، بیشتر وقت بگذاریم برای کلاسهای مناسب هوش و استعداد فرزندانمان را پیدا کرده و استعداد آن ها را بیشتر شکوفا کنیم.
مخالفان سیستم کشف استعدادیابی در کودکان
هر نظریه ای دارای موافقان و مخالفان فراوانی هست. برخی این روش استعدادیابی را به فاشیست های آلمانی یا تندروهای ژاپنی نسبت می دهند دو کشوری که در زمینه استعدادیابی بسیار موفق و کارآمد عمل می کنند اما نکته اینجاست که هر نظریه ای به خودی خود نظریه مثبت یا منفی ای نیست نوع استفاده ما از این نظریه مشخص می کند که اجرای این نظریه تاثیرات مثبت دارد یا خیر.
برای مثال شما تصور کنید کودکی استعدادیابی شده است و استعداد او در هوش موسیقیایی بسیار عالی هست حال خانواده او تلاش می کنند او را به نسبت اطرافیان کودکی خاص جلوه دهند کودکی که از دیگر کودکان اطراف خود در خانواده و مدرسه برتر است.
خب کاملا مشخص است که این کودک دچار برآورده کردن آرزوهای خانواده خود شده و در یک پروسه کاملا پر فشار و استرس سعی می کند آرزوهای آن ها را برآورده کند تا جایی که دیگر مثل یک آدم آهنی یا یک فرد کنترل گسیخته در آینده عمل خواهد کرد.
یا برعکس کودکی که استعداد استدلال و تحلیل دارد اما خانواده او باز نیز در یک پروسه پر فشار سعی می کنند او ورزش، موسیقی یا نقاشی یاد بگیرد.
پس تا بدین جا با مثال هایی که بیان شد و مثال های فراوانی که در ذهن شما نیز وجود دارد متوجه شده اید که نابغه سازی از کودکان به زور کاری درست نیست و استعدادیابی تیغی دو لب برای کودک و خانواده اوست و بستگی به استفاده از آن دارد.
استعدادیابی کودکان بدون زور و اجبار
اما نظریه استعدادیابی در کشورهای اروپایی به درستی در حال پیاده سازی است.
استعداد افراد در سیستم های مربوطه از کودکی کشف می شود و او در مسیر مناسب قدم بر می دارد.
در این مسیر به درستی به او گفته می شود که به دلیل نوع هوش برتری که او دارد، او هیچ برتری ای نسبت به کس دیگری با هوش برتر دیگر ندارد.
هیچ مقایسه ای نباید بین کودکان با هوش های برتر مختلف صورت بگیرد.
اما در مجموع این نظریه توانسته بسیار قدرتمند در کشورهای دیگر پیاده سازی شده و کشورهای مربوطه را در زمینه های مختلف علمی، هنری، اجتماعی، روانی، روانشناسی و … متبلور کند.
جامعه ای که تمام افراد کارهای مورد علاقه خود را انجام داده و براساس سلیقه خود به انجام کارها اقدام می کنند باعث افزایش سلامت روانی جامعه می شود.
باتوجه به میزان عملکردی که نظریه استعدادیابی دارد و باتوجه به مدارسی که در ایران و خارج از ایران طراحی و سازماندهی شدن و همچنین دانش عمومی مردم نسبت به استعدادیابی، حضور در جامعه را می برد به سمت سلیقه ی آدم ها.
حالا من با سطح هوش مشخص خود مختارم که براساس سلیقه و علاقه ام به این سمت و سوی حیطه مختلف کشیده بشوم
کودکان پس از استعدادیابی قرار نیست از محیط جدا بشوند اتفاقا استعدادیابی باعث میشه آدم ها به خودشناسی برسند و به اصل وجودشون متصل شوند. استعدادیابی رویکردی شناختی داشته و آگاهی من رو نسبت به خودم بالاتر می برد.
استعدادیابی یک رویکرد وصل کننده است و نه فصل کننده به فرد بهش احساس خوشایند میدهد تا احساس عدم اعتماد به نفس و ناخوشایند از او دور شود. فرد استعدایابی شده وقتی فرد به سمتی حرکت می کنه که توانایی انجام دادن اون فعالیتها رو داره عزت نفس و یا اعتماد به نفسش و ارتباط با محیطش قطعا تقویت میشه.
بنابراین استعدادیابی جدا کننده نیست و برخلاف اون چیزی که سوال کرده اند کاملا فرد رو به یک محیط مناسب وصل می کند.
ارتباطات رو و کانکشن اون رو با محیط خانواده و چه با محیط دوستانش و محیط اجتماعی بیشتر برقرار می کند.
در پروسه استعدادیابی فلسفه ای به کودکان تلقین نمی شود، محیط اطراف کاملا چند بعدی تجهیز شده و کودکان در این محیط می توانند براساس علایق خودشان انتخاب کنند که قرار است وارد چه حیطه ای شوند.
در پروسه استعدادیابی همه چیز براساس انتخاب و اینکه کودک براساس احساسات امروزش چه محیطی را انتخاب می کند تجهیز می شود، برای مثال یک روز دلش می خواهد نقاشی بکشد، نجاری کند، شطرنج بازی کند، سفالگری کند.
فضای استعدادیابی، فضای تلقین نیست. فضای آموزش مستقیم نیست.
در این فضا مربی همواره در کنار کودک است و با آموزش های غیر مستقیم به او آموزش می دهد که چه فعالیت هایی را انجام دهد. مربی هدایت گر و تحصیل گر فضای کودک هست. این فضا، فضایی نیست که به اجبار برای کودک طراحی شده باشه، بلکه با انتخاب اوست.
حتی همون کودک سه ساله ای که وارد فضای آموزشی میشه، به راحتی انتخاب می کنه، که الان دلش می خواد با حیوونا بازی کنه، دلش می خواد بشینه کار سفالگری انجام بده، دلش می خواد بره نمایش خلاق ببینه و یا فعالیت دیگه ای رو انتخاب بکنه. اون خودش با تامل در محیط و با همسالانش محیط و فضای آموزیشیش رو انتخاب می کنه.
چرا برخی از افراد می توانند کارهای خاصی رو در حد عالی انجام بدهند؟ آیا این ربطی به استعدادیابی دارد؟
جوابش واقعاً خیلی ساده است از این توضیحاتی که دادیم قابل استخراج است. این افراد بصورت طبیعی از استعداد انجام آن کارها برخوردار هستند و البته با کسب دانش و مهارت مرتبط با استعدادشون هست که باعث شکوفایی بیشتر آن ها می شود.
سخت کوشی خود گزینه ای مکمل هوش و استعداد ذاتی است
وقتی کسی میتونه در دفعات مختلف یک عملکرد رو به حد عالی انجام بده یعنی اینکه این شخص در این کار نقطه ی قوت بالایی داره؛ یعنی این آدم برای این کار ساخته شده و همیشه از انجام این فعالیت احساس غرور و رو قدرت می کنه.
اعتماد به نفس و عزت نفسش مرتباً بالاتر میره، این ویژگی افرادی هست که کارها رو در حد عالی می توانند انجام دهند.
یکی دیگر از دلیل های مخالفان استعدادیابی در ایران
شاید خیلی از انسان ها درک و شناخت درستی از استعدادهای خودشون نداشته باشند و از پیدا کردن استعدادهایشان واهمه دارند، زیرا در پس مشخص شدن این مساله مسئولیت ها و انتظارات شروع می شود و گاهی وقت ها آدم ها به این دلیل مخالفت می کنند که از زیر بار این مسولیت ها فرار بکنند.
فرد برای اینکه وارد مرحله بعدی نشود، اصلا به سراغ پیدا کردن استعداد خودش نمی رود و به گونه ای انگار از قبول مسئولیت طفره میرود.
شاید تعجب کنید که این آیا واقعا کسانی هستند که از زیر مسئولیت فرار کنند؟ بله کسانی هستند که به دلایل خانوادگی در حال فرار از مسئولیت پذیری هستند.
این مساله ممکن در خانواده های خیلی مرفه و یا خیلی ضعیف زیادتر اتفاق بیفتد. گاهی اوقات افراد عدم مسولیت پذیری و کم کاری خودشان رو به گردن جامعه، خانواده؛ دوستان و حوادث غیر مترقبه، و خیلی مولفه های دیگه می ندازیم.
همواره برای عدم موفقیت خودشان به دنبال مقصر می گردند.
به این طریق به راحتی از زیر کار و مسئولیت فرار می کنم در کنارش راحتی، بی خیالی و سربار بودن رو انتخاب می کنند و ممکن در اطراف خودشان به زمین و زمان هم ناسزا بگویند.
این قضیه شاید یکی دیگه از دلایل افرادی باشه که با بحث استعدادیابی به گونه ای مواجه میشن و روبروی اون قرار می گیرن و آن را نمی پذیرند.
پرسشنامه و تست های کشف استعداد کودکان استعدادیابی
یک نکته ی دیگه در رابطه با سیستم آموزش و پرورش کشور، ما در این سیستم با استعداد و هوش های کودک خودمان کاری نداریم، در مدارس بیشتر با حافظه کوتاه مدت و بلد مدت کودکان درگیر هستیم.
بهتر است فعالیت مدارس به سمت فعالیت های علمی و practical بروند که در این قالب کشف استعداد صورت بگیرد.
ر ایران استعدادیابی به غلط توسط پرسشنامه هایی با پاسخ های از قبل تعیین شده سنجیده می شوند.
مخصوصا اگر این پرسشنامه ها را در اختیار کودکان قرار بدهیم و از آن ها بخواهیم از ناخداگاه خود اطلاعاتی بیرون بکشند که هیچ وقت از آن ها خبر ندارند.
حتی شاید جوان ها و نوجوان ها هم خیلی به استعداد و خواسته های خودشان احاطه نداشته باشند. پس در مورد کودکان اکتفا کردن به پرسشنامه و تست اصلا مسیر صیحی برای استعداد یابی نیست، کودک بایستی در محیط های مجهز شده با استفاده از آموزش غیر مستقیم استعداد و علاقه مندی خود را پیدا کند.
مسابقه استعدادیابی
در برخی موسسات مسابقه ای تحت اسم مسابقه استعدادیابی طراحی شده است که در مدت زمان کوتاهی تحت انجام چندین تست از پیش تعیین شده کودکان استعدادیابی می شود قاعدتا کودک در یک بازه یک ساله بایستی در فضای آموزشی غیر مستقیم قرار بگیرد و طی این مسیر با ابزارهای مختلف کار کرده تا بتواند استعداد و علاقه خود را بازیابد.
پس مسابقات استعدادیابی کودکان اگر تحت مسابقه ای چند روزه انجام می شود جای شک دارد.