کودکان تیز هوش از جمله نعمت هایی هستند که در جامعه ما متولد می شوند، رشد می کنند و نقش مهمی در توسعه ی کشور دارند. برای آشنایی بیشتر با ویژگی های این کودکان و نحوه ی تربیت آنها، خواندن مطالب زیر می تواند سودمند باشد.
بیشتر صاحب نظران در تعریف هوش می گویند:« توانایی در مسایل و انطباق آن با شرایط تغییر یابنده ی محیطی». افراد باهوش کسانی هستند که می توانند مسایل و مشکلات جاری را به راحتی حل و فصل کنند و خود را با محیط به گونه یی انطباق دهند که کارها را به خوبی پیش ببرند. حدود نود درصد مردم جامعه دارای ضریب هوشی بین 90 تا 110 هستند که به آن «هوش طبیعی» گفته می شود. به هوش بین هفتاد تا نود درصد نیز «هوش مرزی» می گویند؛ یعنی مرز بین هوش طبیعی و عقب ماندگی ذهنی، پایین تر از آن نیز «عقب ماندگی ذهنی» است که درجه های خفیف، متوسط و شدید دارد. افراد دارای هوش مرزی می توانند دوره ی ابتدایی را در مدارس عادی با سختی سپری کنند، اما گذر آنها از دوره ی ابتدایی به دوره ی متوسط کار دشواری است. کودکان دارای عقب ماندگی خفیف ذهنی که دارای هوش بهر بین 50 تا 70 هستند، می توانند در مدارس استثنایی دوران ابتدایی را با زحمت پشت سر بگذارند، اما بیشتر از آن قادر به پیشرفت نیستند. البته به تعداد افراد دارای هوش مرزی و عقب مانده ی ذهنی، افراد باهوش، هوشمند و نابغه هم هستند، یعنی کسانی که ضریب هوشی شان بین 110تا 120 است. افراد با هوش کسانی هستند که ضریب هوشی شان از حد عادی مقداری بالاتر است. هوش بهر بین 120 تا 130 را «سرآمد» و از 130 به بالا را «باهوش» می گویند.
برای داشتن نبوغ، درجه ی حداقلی از هوش بالا ضروری است و آن درجه ی 130 است، اما نه به این مفهوم که همه ی افراد «باهوش» نابغه اند. ممکن است فردی با هوش بهر 160، نابغه نباشد. بالاترین هوش بهری که در بین افراد نابغه و نام آور جهان حدس زده شده است،
پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالاست. این کودکان، مستقل تر از سایر بچه ها هم سن خود هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطراف شان نشان می دهند.
بیشتر بخوانید:
آشنایی با کودکان تیزهوش و بررسی ویژگی های آنها
شناسایی کودکان با هوش
پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالاست. این کودکان، مستقل تر از سایر بچه ها هم سن خود هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطراف شان نشان می دهند. البته سن هوش انسان تا پانزده سالگی افزایش پیدا می کند، بنابراین آزمون هوشی افراد پانزده ساله و بالاتر یکسان است. کودکان تیز هوش کنجکاوترند و مرتب راجع به مسایل مختلف سوال می کنند. یک کودک تیز هوش وقتی در مورد مورچه سوال می کند، از والدین خود توضیح کاملی درباره نحوه ی زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسایل فرو بروند. کودکان تیز هوش با توجه به این که قدرت فراگیری بالایی دارند، ممکن است با کودکان عادی هم سال خود خیلی احساس هماهنگی نکنند، بنابراین مایلند که با افراد بزرگتر نشست و برخاست کنند. افراد بزرگتر هم آنها را کمتر می پذیرند. بنابراین، این خطر وجود دارد که کودکان هوشمند تا اندازه یی احساس سرخوردگی و عدم رضایت کرده و منزوی بشوند.
اما اینها کاملاً موقتی اند. به این ترتیب که این بچه ها با توجه به هوش بالایی که دارند، به زودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتری با دیگران پیدا کنند. آنان در مسایلی که از نظر دیگران ساده، بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص کنند و در واقع گفته می شود که دانشمندان و هنرمندان، کودکان با هوشی هستند که توانمندی های دوران کودکی شان یعنی «کنجکاوی» خود را حفظ کرده اند.
کنترل کمال طلبی در کودکان تیز هوش
کودکان تیز هوش دل شان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسایل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته های شان نیز به همان نسبت بیشتر است. آنان به علت هوش بالای شان محدودیت ها را بهتر می پذیرند. بطور کلی باید گفت، معمولاً والدین دارای فرزند تیز هوش، در کنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. برای تربیت این کودکان باید توجه کرد که آنها به خاطر هوش بالای شان در یک محیط مصنوعی قرار نگیرند. دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت کودکان، دیدگاه یکپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید، تمامی کودکان باید در جامعه با یکدیگر منسجم شوند. بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه کودکان دارای ضرایب هوشی پایین تر در کنار کودکان عادی تحصیل کنند که البته این شامل کودکان کم بینا و کم شنوا نیز می شود. و همین طور کودکانی که هوش بالاتری دارند بهتر است در کنار کودکان عادی درس بخوانند. دیدگاه جداسازی کودکان مدت هاست که از نظر علمی، اخلاقی و انسانی مردود شناخته شده است. در واقع ما حق نداریم با آنان شبیه به ابزار رفتار کنیم و بگوییم که اینها به علت داشتن هوش بالاتر مستحق تربیت بهتری هستند تا در آینده از تربیت آنان بهره ی بیشتری ببریم.
راهکارهایی برای پرورش استعداد اولیه ی کودک
مغز انسان در اثر محرک های محیطی رشد می کند، بنابراین هر چقدر که پدر و مادر محیط غنی تر از جهت آموزش و پرورش برای فرزندشان به وجود بیاورند، کودک احتمال رشد هوشی بیشتری خواهد داشت. برای نمونه با او حرف بزنند، به سوالات او پاسخ دهند، برایش کتاب بخوانند، او را به گردش ببرند و جانوران مختلف را به او نشان بدهند، از کودک بخواهند که با آنها صحبت کند و… موسیقی کلاسیک نیز تأثیر زیادی در رشد هوشی افراد دارد. تمامی این موارد در پرورش استعداد اولیه ی کودک نقش زیادی دارد. خوشبختانه کشور ما از جمله کشورهایی است که در آن به کتاب های کودکان توجه زیادی می شود. در واقع حتی گروه های سنی مختلف هم برای خودشان کتاب دارند و این طبقه بندی ها کاملاً علمی است. پس والدین می توانند با توجه به طبقه بندی سنی، کتاب ها را انتخاب کنند، اما مهمتر از هر کتابی، ارتباط با والدین و با همسالان دیگر است. پدر و مادر نباید فرزندشان را به امان خدا و جلو تلویزیون رها کنند، بلکه باید با آنها گفت و شنود داشته باشند. گفت و شنود، یک ارتباط دو جانبه است که موجب رشد بیشتر فکری می شود.