توجه به نکات زیر ضروری است
1: دانشآموزان فعالیتهایی را دوست دارند که سرگرمکننده، جذاب و رقابتی باشد.
2: دانشآموزان از فعالیتهای خستهکننده بیزارند.
3: در صورتی که خستگی تداوم یابد آن ها سرگرمیها و کارهایی از خود بروز میدهند که معمولاً موردپسند ما نمیباشد. این نکات را از آغاز تاریخ یا حداقل چندین قرن پیش شناختهایم اما اغلب به آن ها فکر نمیکنیم.
چگونه مدرسه را جالب و ارزشمند کنیم
فرض کنیم که درصد بالایی از دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند و در این مورد که مواد درسی را نیز مفید به حال خود نمیدانند با هم توافق داشته باشیم. حال باید فکر کنیم که چگونه مدرسهای مطلوب برای دانشآموزان بسازیم که آن را دوست داشته باشند. باید راه کارهایی را کشف کنیم که بتواند دانشآموزان را جذب نموده و آنان را با میل و رغبت در محیط مدرسه نگاه دارد. راه کارهای پیشنهاد شده از پنج قسمت تشکیل شدهاند.این پنج قسمت عبارتند از:
1- مشخص کنید که دانشآموزان در چه مقطع سنی رشدی هستند. در چه مواردی ناتوان و چه مواردی توانا هستند.
به چه چیزهایی علاقهمندند و برای چه کارهایی مستعدند.
2- مشخص کنید که نیازهای دانشآموزان چیست؟ چه چیز را ترجیح میدهند و سپس رهنمودهای آموزشی را با این نیازها و اولویتها وفق دهید.
3- دانشآموزانتان را در انتخاب فعالیت ها و موضوعات و عناوین درسی یاری دهید.
4- به موضوعات و عناوینی که بطور طبیعی از جذابیت برخوردار نیستند کمی چاشنی اضافه کنید (آن ها را دوستداشتنی کنید) و نیز میتوانید برای دانشآموزان از کارآیی و مفیدبودن مطالب صحبت کنید.
5 – با تناسب مواد درسی از روش های تسهیلکننده آموزشی بهره بگیرید.
حال این پنج نکته را به تفصیل بررسی میکنیم:
1: دریابید که دانشآموزان شما در کدام مقطع رشدی هستند؟ میتوانید خصوصیات رشدی همه مقاطع را مطالعه کنید و با در نظر گرفتن مقطعی که در آن مشغول به آموزش هستید تنها ویژگیهای مربوط به دانشآموزان خود را مطالعه نمایید.
مقطع ابتدایی:
(کلاسهای اول تا سوم ابتدایی) کودکان در بدو ورود به مدرسه سرشار از انرژی زندگی و اشتیاق یادگیری میباشند. غالباً بسیار دوستداشتنیاند. آن ها به هر مطلبی که شما ارایه کنید علاقهمند میشوند. به داستان موسیقی و فعالیتهای موزون علاقه دارند. دختران از نظر زمانی پیشرفتهترند و چنین تصوری را ایجاد میکنند که از لحاظ هوشی نیز برترند در حالی که ممکن است لزوماً چنین نباشد. تا سن هفت سالگی همانطوری که روانشناس سوئیسی، ژان پیاژه میگوید در مرحله پیش عملیاتی هستند. در این مرحله قادر به استدلال منطقی نمیباشند.
قبل از هفت سالگی آن ها در به خاطر سپردن توالی رویدادها، درک قواعد و قوانین، توضیح همبستگی و ارتباط وقایع، فهم اعداد و رابطه اعداد با یکدیگر، فهم کامل بیان دیگران از جمله بیان معلم خود ضعیف میباشند. آنان به طور قابل ملاحظهای با دیگران کنار میآیند حتی با وجودی که گهگاهی با بزرگترها درگیر میشوند زود خسته میشوند و نیاز به استراحتهایی بین درس دارند. تمایز زیادی بین موقعیت کار و بازی قائل نیستند.
در حدود هفت سالگی به طور قابل توجهی رشد یافتهتر میشوند پس از هفت سالگی قادرند رابطه جزء با کل را دریافته و در نتیجه استدلال منطقی را درک کنند. با وجودی که قبل از این سن استدلال آن ها بر مبنای حضور فیزیکی شئی و شهود انجام میگرفت (برای مثال آن ها استدلال میکنند که حرکت خورشید به خاطر این است که باد آن را به جلو میراند).
پس از سن هفت سالگی قادرند مفاهیم و رابطه اعداد را درک کرده و نیز مفاهیمی همچون شب و روز را بفهمند. در کلاس دوم آن ها از بازی های همچون قایمباشک و گرگم به هوا لذت میبرند. آن ها معماها، چیستان و بازی های حدسزدنی را دوست دارند. هرچند آنان قوانین بازی را یاد میگیرند اما پیروی از قوانین بازی برایشان مشکل است. بین افسانه و حقیقت فرق زیادی نمیگذارند. از دیگر همسالان تقلید میکنند. از نظر آن ها رفتار ناپسند رفتاری است که بزرگترها دوست ندارند و گناه آن چیزی است که به وسیله دیگران سرزنش و تنبیه شود.
قبل از آنکه مدرسه ابتدایی را ترک گویند، اجتماعی شدهاند و اعمالی همچون رعایت نوبت، اجازه گرفتن (دست بلند کردن) به هنگام صحبت و در صف ایستادن و صبور بودن را یاد گرفتهاند. آن ها در این سن به توجه و احساسات دیگران پاسخ میگویند.
مقطع ابتدایی دوم:
کلاسهای چهارم و پنجم. همراه با رشد کودکان به تدریج وابستگی آنان به دیگران کاهش مییابد. ولی هنوز خواهان توجه و علاقه معلم نسبت به خود میباشند. توانایی تفکر منطقی در این سنین افزایش مییابد. همچنین تفکر عینی داشته و قادر به تفکر مجرد نمیباشند. از نظر اجتماعی، از زبان بحث و مجادله استفاده میکنند. برخی از آنان بدلحن و پرسروصدا به نظر میآیند. در این سنین دوست دارند به صورت گروهی بازی کنند و اغلب در بازی های رقابتی شرکت میکنند، پذیرفتن شکست برایشان دشوار است. بعد از یک ناکامی اغلب گریه میکنند و کجخلقی نشان میدهند.
آنان لزوم وجود و اجرای قوانین را در کلاس و در بازی تشخیص میدهند. دیگر به طور چشمبسته از معلم پیروی و اطاعت نمیکنند، ممکن است با آموزگار به بحث و مجادله بپردازند. آنان از اهمیت راستگویی و صداقت آگاهند، به ویژه نقش خود را در روابط با دیگران درک میکنند، تشخیص بین خوب و بد بهطور آشکاری در رفتار آنان مشهود است. احترام متقابل را درک کرده و همراهی دیگران را میطلبند. آنان از شرکت در گروه ها، دستجات، باشگاه ها و انجمنها و نامگذاری بر گروه لذت میبرند. رفتارهای آنان بازتابی از رفتار همسالانشان میباشد.